تکان دهنده ترین درد قرن خواهد شد
اگر کمی بنویسم چه کرده ای با من
سیدمحمد تولیت
بلا همیشه که بد نیست ، راستی دیدی
تو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم
مهدی فرجی
من از آن روز که در بند تو ام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
سعدی
قشلاق کرده ام به تو از دست زندگی
چندی است پایتخت جهانم اتاق توست
علیرضا بدیع
شبیه کودکی مات خیابان های تهرانم
که ناغافل رها کرده است دست مادر خود را
محمد مهدی سیار
کسی نبود بفهمد چه چیز باعث شد
که مرد طی دو ساعت فقط قدم بزند
سید صادق رمضانیان
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است که هرشب به تو می اندیشم
منم ولی نه همانی که می شناختی اش
دلم به وسعت صد سال پیر تر شده است
مثل سر درد پس از طی شدن مستی ها
خسته ام مثل تمام دهه ی شصتی ها
محمد حسین حسینی
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم