از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم
مرا به خود بفشار و ببین به جای بدن
چه آتشی است که در زیر پیرهن دارم
غلامرضا طریقی
می خواست کوره در دل انسان بنا کند
مقدور چون نبود جگر آفریده شد
غلامرضا طریقی
یک روز به بام آمدی و رخت تکاندی
این کوچه پر از رهگذر سر به هوا شد
علی برات نژاد
نوشته بود شهید است هر آن که مرد از عشق
و ناگهان به سرم زد که عاشقت بشوم
محمد مهدی درویش زاده
عاقبت یک روز می بینی که در میدان شهر
یک نفر با خاطراتش تیر باران می شود....!
محمد سلمانی
بعد از تو عاشقانه نوشتن برای من
مثل نماز خواندن با زور و بی وضوست !
محمد رفیعی
لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم
کاظم بهمنی
تو از زمان تولد درون من بودی
وگرنه عشق که این قدر اتفاقی نیست !
فرامرز عرب عامری
یک نظر دیدن اگر چه به نظر کوتاه است
تازه فهمیده ام این اول بسم الله است
علی صفری
این جا دلم برای تو هی شور می زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت..
اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی شود اخبار هیچ وقت...
***
با فاصله ای امن که آسیب نبینی
بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش
سید تقی سیدی
عشق تو قماری است که بازنده ندارد
ای دست تو پیوسته پر از برگ برنده
غلامرضا طریقی
شب رسید و درد عشقت باز هم شدت گرفت
مثل دندان درد، شب ها یاد آدم می کنی...
فرهاد شریفی
چقدر حس نشستن کنار تو خوب است
خدا برای دل من تو را نگه دارد !
مینا امیدی
همیشه دلهره دارم از این به هم نرسیدن
کسی سراغ نداری تو را به من برساند ؟!
فرامرز عرب عامری
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من، در خود من، در خود من زندانی است
***
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی است که جریان دارد
علی صفری
تو رفته ای، دلیل ندارد بیان شود
جای دقیق سنگ مزارم به هیچ کس
امید صباغ نو
تکان دهنده ترین درد قرن خواهد شد
اگر کمی بنویسم چه کرده ای با من
سید محمد تولیت
فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط
به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد
***
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن
حامد عسکری
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است
فاضل نظری
با آنڪه بیدلیل رها میڪنی مرا
آنقدر عاشقم ڪه نمیپرسمت چرا
فاضل نظری
من اسم تو را به مادرم گفتم و گفت :
در خواب همیشه می بری نامش را . . .
***
حال من حال اسیری است که هنگام فرار
یادش افتاد کسی منتظرش نیست نرفت
***
به یـاد کـودکی افتـادم و آن بی محـلی ها
تو که رد می شدی گلهای بازی بیشتر می شد!
فرامرز بنی عامری