چه شوقی می کند انگشترم هر بار می بیند
عقیقی که بر آن نام تو را کندم بغل کرده
حامد عسگری
چه شوقی می کند انگشترم هر بار می بیند
عقیقی که بر آن نام تو را کندم بغل کرده
حامد عسگری
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب
اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست
مهتاب یغما
بیتی که یاد و نام تو در آن نوشته شد
یک بیت ساده نیست که بیت المقدس است
علیرضا اسحاقیان
بدی کردیم خوبی یادمان رفت
ز دل ها لایروبی یادمان رفت
به ویلای شمالی خو گرفتیم
شهیدان جنوبی یادمان رفت
***
شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من خوش به حال آهو ها
پانته آ صفایی
دنیا و حال خوب و خوشش عاید شما
ما را برای شعر و غزل آفریده اند
شهریار
آن چه پنهان در میان سینه باشد عشق نیست
عاشقان با رسم رسوایی به میدان می روند
***
چشم تا وا می شود دل ساده می ریزد فرو
قصر بی دروازه را راحت تصرف می کنند
سجاد رشیدی پور
اصلا درست قصه ی ما اشتباه بود
اما چقدر با تو دلم روبراه بود
محسن محمدی
چنان بی تاب تحسین تو هستم بعد هر شعرم
که دختر بچه ای مشتاق لبخند پدر باشد
***
تاکی فقط به جای "تو" باید "شما" نوشت؟!
در عشق احترام به جایی نمی رسد
مرضیه فرمانی
تو دو شانه داری و انبوه اندوه مرا
فرش پانصد شانه ی تبریز هم باشد کم است
حامد عسگری
نخواه چشم ببندم به روی رفتن تو
که وقت رفتن جان ،چشم باز می ماند
امیر اکبر زاده
گاهی می اندیشم در این سرما کجایی
شاید کنار آتش یک مرد چوپان
اعظم سعادتمند
به دنبال کسی جا مانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر
فاضل نظری
علی مردانی
که غصه های خودم یک طرف از آن بد تر
که غصه های تو هم غصه های من بودند
رفیق باور کن خودکشی حرام نبود
اگر مراجع تقلید جای من بودند
***